سلام خدا جونم ...
من بنده تو پریسا هستم .خدایا من تو رو خیلی دوست دارم درواقع من عاشقت هستم .خدایا ...میشه من فقط عاشق تو باشم؟
خدایا من میخوام عاشق تو باشم ...من میخوام پیش تو باشم ...میخوام هرکاری که گفتی رو انجام بدم.
خدایا...میخوام وقتی که گلوم رو بغض گرفته بود سرمو بلند به درگاهت بلندکنم و به کنار تو گریه کنم.دیگه دلم
نمیخواد دنبال شانه هایی کسانی بدوم که مرا عروسک خیمه شب بازی میداند و فقط مرا برای نمایش یک شبانه روزشان میخواهند و فردا عروسک جدید را جایگزین من می کنند.
خدایا من میخوام همیشه در کنارتو باشم باتو زندگی کنم باتو لبخند بزنم با تو صحبت کنم.دوست دارم همکلامم تو باشی.کاش بقیه هم میدانستت که من عاشقت شدم.شاید از نظر دیگران خنده دار باشد .ولی اصلا هم خنده دار نیست.
خدایا ...
کاش میتوانستم تورو را ببینم... کاش میتوانستم دستان پر مهرت را بگیرم ...کاش میتوانستم با تو در کنار ساحل قدم بزنم...
خدایا من میدانم تو همیشه در قلب من هستی...خدایا تو تنها کسی هستی که با من قهر نمیکنی و اگرنه بقیه همیشه بامن قهر می کنند.دوستان .فامیل وخانواده...
خدایا من دلم میخواد وقتی بزرگ شدم یه خونه واسه خودم داشته باشم و داخلش باتو زندگی کنم.دوست دارم کنارتو زندگی کنم.
و کارهایی رو انجام میدم که تو بیشتر دوس داری.میخوام کاری هایی رو انجام بدم تو رو بیشتر خوشحال میکنه.
دیگر هیچ چیز و هیچکس موقع گریه کردن مرا آرام نمی کنند جز تو.وقتی که اشک میریزم ناخود آگاه به یادت که می افتم آرام میشوم.
خدایا دیگر تو تمام وجود من هستی .خدایا تو قلب منی ...
پایان
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت 16:37
توسط
علی و پریسا
| يک نظر